• وبلاگ : من وآينده من
  • يادداشت : براي آقاي هاشميِ دوستدار نظام!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    يادم مياد بچه که بودم
    بعضي وقت ها يواشکي بابامو نگاه مي کرديم
    که ساعت ها با دست مشغول جمع کردن
    آشغال هاي ريزي بود که روي فرش ريخته شده بود
    من حسابي به اين کارش مي خنديدم
    چون مي گفتم ما که هم جارو داريم هم جارو برقي.
    چند روز پيش که حسابي داشتم با خودم فکر ميکردم که چه جوري مشکلاتم رو حل کنم
    يهو به خودم اومد ديدم که يک عالمه آشغال از روي فرش جلوي خودم جمع کردم.....! خوشحال ميشم بهم سربزني
    پاسخ

    با سلام به وبلاگتون امدم ولي نشد نظر بگذارم